روزی دروغ به حقیقت گفت: مــــیل داری
با هم به دریـــا برویم و شنـــا كنیم
، حقیقــت ساده لــوح پذیرفت و گول
خورد. آن دو با هم به كنار ساحل رفتند
، وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش
را در آورد تا برای شنا اماده شود! . دروغ حیلــــه گـــر از فرصت استفاده کرد و
لباسهای او را پوشید و رفت . از آن روز
همیشه حقیقت عــــریان و زشت است و طالبی ندارد، اما
دروغ در لبــــــاس حقیقت با ظاهری
آراسته نمایان می شود... .
:: موضوعات مرتبط: حکایت و داستان، ،
:: برچسبها: دروغ, حقیقت, زشت, زیبا, ,