تو , منو اینجا رها کردی
میون مردمی که بی رحمن
میون مردم که بی رویان
از عاشقی کردن میترسن
دستام و تو آخر رها کردی
تا از توی تقدیر تو رد شم
تو من و دست غم سپردی تا
اسیر این دنیای مبهم شم
من مث برگی ام ! اسیر باد
تو کوچه ها حیرون و سرگردون
دنبال یک ذره از عطر تو
تنهای تنها خسته و داغون
اینجا همین لحظه شروع میشه
پایان تلخ این منه خسته
منی که من بودن رو یادش رفت
چشماش به در ...در انتظار اون!
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: دل نوشته ها، درد و دل، روزهای فراق ، ،